خوشبختی امری درونی است

خوشبختی در تعریف به حالی اطلاق میشود که فرد در عمق وجود خود احساس رضایت و شادکامی کند . به عبارتی از شرایط کلی زندگی چه درونی و چه بیرونی احساس خوشدلی کنید

به احتمال بسیار زیاد لحظه هایی از زندگی این احساس را تجربه کرده اید

 اما آیا ما خوشبختی را با لذت اشتباه میگیریم ؟

فرق لذت با خوشبختی در این است . که لذت حالت خوشنودی گذرا است . شما یک تکه کیک شکلاتی میل میکنید و احساس لذت میکنید . اما خوشبختی مفهومی عمیق تر است . خوشبختی یک حال مداوم و طولانی مدت است که جنسش با لذت فرق میکند

بگذارید مثالی بزنم

با دوستان یا خانواده به مسافرتی رویایی رفته اید تمام چیز های که نیاز دارید و به شما شادی می بخشد در اختیار دارید . تمام وجودتان سراسر از لذت است اما شب که به درون رخت خواب میروید در عمق وجودتان احساس تاریکی میکنید گویی جای چیزی در زندگی شما خالیست .

زمانی که هیاهو های دور و اطراف ما میخوابد به درون خود می نگریم و حفره عمیق را احساس میکنیم

در اصل سرشار بوده اید از لذت اما چرا اوضاع درون وجودمان طور دیگری است

این یعنی نداشتن احساس خوشبختی

 

آیا خوشبختی به چیزی وابسته است؟

گاهی بزرگان هم در این مورد اشتباه میکنند . خوشبختی از معدود چیز هایی است که حقیقتا مستقل است و به هیچ متغییری وابسته نیست .

.گاهی خوشبختی را در داشتن آمال و آرزو هایی میدانند هر چند کوچک و این را مطرح میکنند که هرکس به خواسته هایی که دارد برسد احساس خوشبختی میکند . کسی میخواهد استخدام شرکتی شود کسی میخواهد کارآفرین شود کسی میخواهد مهاجرت کند . اگر به این آرزو های متفاوت خود برسد احساس خوشبختی میکند

ایراد بزرگ بشریت همینجا اتفاق می افتد

ما در این تعریف داریم دوباره خوشبختی را به چیز هایی وابسته میکنیم . که اگر فلان و فلان و فلان در زندگی من باشد من احساس خوشبختی میکنم

زهی خیال باطل

خوشبختی یک توهم ذهنی نیست . حاصل باور ها و شناخت های ما نسبت به جهان و شرایط موچود  است

پس با این تعریف به این نتیجه میرسیم که میتوان خوشبختی را به رسمیت شناخت اما باید درک کرد که این احساس از درون ما ناشی میشود

لذا هیچ عامل خارجی نمیتواند آنرا در شما از بین ببرد . یعنی تا زمانی که شما نخواهید یا اجازه ندهید هیچ گاه خوشبختی شما دچار اختلال نمیشود . سازو کار آن یکسره دست شماست

 

خوشبختی هیچ گونه ملاک و معیاری ندارد . ممکن هزار انسان در شرایط یکسان دچار حس خوشبختی نشوند . بعضی ها شرایط را فاجعه بار بدانند و بعضی دیگر بسیار خوب و دلپذیر

خوشبختی حتی در اندازه ارزنی هم وابسته به چیزی نیست . دقت کنید . میگویم حتی به اندازه یک ارزن

مسئولیت کامل آن با شماست

این ما هستیم که در آخر تصمیم میگریم که چه احساساتی داشته باشیم  . ما هستیم که تصمیم میگریم که باشیم .

من هیچ گاه اینگونه بر مسئله اختیار تاکید نکرده ام چون میدانم بسیاری عوامل از حیطه کنترل ما خارج است . اما این واقعیت را حقیقتا قبول دارم که در نهایت این ما هستیم که تصمیم میگریم در دنیا درونمان چه بگذرد

 محیط خارجی دست ما نیست . اما خودمان دست خودمان هستیم .

چگونه احساس خوشبختی کنی ؟

حالا که متوجه شدیم خوشبختی چیزی درون ماستی و در بیرون وجود ندارد . چگونه آن را باید در درون خودمان ایجاد کنیم

  •  ارزش های خود را بشناسید

باید بدانید چه کسی هستید و چه میخواهید . اگر این دو را نمیدانید کمیتتان لنگ است

بدانید چه چیز هایی در زندگی برای شما ارزش است و چیرهای دیگر را برای آن فدا میکنید

نکته خیلی ظریفی اینجا پیش می آید

لطفا بعد اینکه ارزش هایتان را نوشتید آن را حک و اصلاح کنید

یعنی سعی بکنید به درجه ای برسید که واقعا مسائلی برای شما ارزش باشد که جهانشمول و اخلاقی  است و از فطرت شما بر می آید

شاید این ارزش را داشته باشید که مکار و حیله گر بودن در این جهان امری ضروریست و من چون میخواهم موفق شوم امری واجب برای من است

خوب شما بروید یک تفکر اساسی در مورد خودتان بکنید

این ارزش غلطی است .

شاید ارزش های حقیقی زندگی را رقم بزند که مورد ستایش ظاهری دیگران نباشید و شاید به جایگاهی دنیایی نرسید اما این امور هیچ هستند . مهم انسان و انسانیت است . ما در امتحان مهم تری سربلند شده ایم

پس در نهایت باید سعی کینم ارزش های حقیقی در درون ما متبلور شود

حالا که ارزش های حقیقی را شناختید زندگی بسیار سهل میشود

دیگر برای مسائل ناچیز خود را رنجش نمی دهید . برای به دست آوردن مقامی ارزش انسانی خود را زیر پا نمیگذارید . برای مادیات معنویات را به فراموشی نمیسپارید

خوشبختی را در ارزش های اخلاقی میبینیم نه امال دورو دراز پس همه چیز در دسترس است و توانایی رسیدن سهل

 

  • خود را بشناسید

تا زمانی که حفره های تاریک وجود خود را روشن نکرده باشم هیچ رشدی صورت نمیگیرد

از آرزو ها- علایق- خواسته ها -ویژگی های روانی -لذت ها  و هر آنچه مربوط به شما میشود آگاه شوید

بعد از آگاهی مانند مرحله قبل باید حک و اصلاح صورت گیرد

چیز هایی که واقعا بدون ارزشمندی هستند باید دور ریخته شوند

به طور مثال شما خودتان را میشناسید که شهرت پرست هستید

و میگویید تا به شهرت نرسم احساس خوشبختی نمیکنم

خوب یاد این را در خویش اصلاح کنید . درک کنید که عوام هیچ سودی به شما نمیرسانند و شهرت به هیچ عنوان ارزشمند ندارد . این که مورد تشویق دیگران قرار بگیرید کار بزرگی نیست

باید این ریشه شهرت پرستی را در خود پیدا کنید

چرا شهرت پرست هستم ؟

 آیا به انداره کافی عزت نفس ندارم؟

خودم را کافی نمیبینم ؟

 نیازمند تشویق دیگران هستم ؟

با اینم روال به یک حقیقت وجودی دست پیدا میکنید . خودشناسی شما همراه با خوشبختی میشود

 

  • پدر-مادر-دوست و همدم خود باشید

شما باید آنقدر مجهز شوید که نیاز خود را از محیط بیرون به حد اقل برسانید

اشتباه برداشت نشود . همه ما نیازمند روابط انسانی سالم هستم . اما رابطه با وابستگی متفاوت است . ما چون خودمان برای خودمان کافی نیستیم  چنگ به عوامل  بیرونی میزنیم

وقتی دورن خود را بزرگ و زیبا کنید دیگر نیازی به بیرون پیدا نمیکنید . در خود سیر میکنید و هر لحظه از لحظه های قبل متعالی تر میشوید و در برابر حوادث جهان مقاوم

پس خودت را بشناس و جهانت را بساز و همه کاره خود باش

مدام خود را ارزیابی کنید

منتقد باشید . سر تا پا درونتان را نقد کنید . آرزوهای بیجا را آتش بزنید . شهوت های زود گذر را بیرون بیاندازید  و همواره در تلاش کنید بهترین خود باشید

جمع بندی

در زندگی احساس خوشبختی نمیکنیم چون بیشتر از آنکه نیاز است میخواهیم .

شما را ارجاع میدهم به کتاب تسلی بخش های فلسفی بخشی که درباره اپیکور صحبت میکند

واقعا اگر هیچ کس ما را در شهر نشناسد بدبخت هستیم؟

اگر جیبمان به بانک مرکزی وصل نباشد بدبخت هستیم ؟

اگر شام به جای استیک گوشت نان و پنیر بخوریم بد بخت هستم ؟

آیا اگر یک زندگی که نیاز های اولیه ما را فراهم میکند داشته باشیم بدبخت هستم ؟

قطعا نه

ما زیاده میخواهیم

نمیگویم نخواهید . زیاده نخواهید . من هم درک میکنم چیز هایی برای داشتن زندگی واجب و ضروری است . اما اکثر ما آنچه را داریم نمیبینم و همیشه چیزی بیشتر میخواهیم

این دلیلی مهم برای احساس خوشبختی نداشتن ما است

خوشبختی یعنی من ارزش های پایداردرونی برایم ارزشمند تر است تا لذت های زود گذر بیرونی

خلاصه در یک کلام

اگر همین الان تصمیم بگیریم خوشبخت باشیم . احساس خوشبختی میکنیم

از هیاهو جهان فاصله بگیریم . در خود کنکاش کنیم . به بیرون از خود کمترین اهمیت را بدهیم

وقتی احساس خوشبختی میکنیم که بفهمیم همه چیز درون ماست . و ما نیاز به رسیدن نداریم تا بعد احساس خوشبختی کنیم . برای زیبا کردن درونمان فقط نیازمند خود اکتشافی هستیم و لا غیر .

نه سال ها تلاش بی ارزش برای شهرت میخواهد نه ثروت خیلی زیاد هرچه هست تو هستی

از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی

اگر هم در حال حاضر از خودتان راضی نیستید و احساس خوشبختی درونی نمیکنید ایرادی ندارد . اما قول بدهید در مسیر رشد قرار بگیرید .

به تعالی روحی برسید تا در آینده خیلی نزدیک عمیقا احساس خوشبختی کنید

 

خوشبختی در عمق ذات ما است

جایی که کسی به آن دسترسی ندارد و از چیزی تاثیر نمیپذیرد

آرتور شوپنهاور

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
میربهرام شیرینی

درود!
مدتی است که در مورد بعضی مفاهیم ظاهرن بدیهی مانند خوشبختی فکر می کنم. چند روز پیش فکر می کردم که وابسته کردن خوشبختی به داشته هایمان چه قدر فاجعه بار است. کم نیستند افرادی که بسیار بیش از آن چه که باید، دارند ولی خوشبختی را احساس نکرده اند. همین طور بسیارند افرادی که شاید دارا نیستند ولی غنی اند و خوشبخت.
نوشته های شما را می خوانم.
سالم و شاد بمانید و بنویسید.

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
اسکرول به بالا