حکومت ها مقصر اند یا مردم ؟

تا به حال به این اندیشیده اید چرا انسان از ابتدا تاریخ تا به حال نشده است چند وقتی آب خوش از گلویش پایین برود ؟

راحت زندگی کند بدون حوادث عجیب و غریب در جامعه ؟

واژه جامعه آرمانی را بسیاری از متفکران مطرح کرده اند

هرکس با توجه به سلیقه فکر خود نگاهی به جامعه آرمانی داشته است .

اما موضوعی که در همه طرز تفکر های به ظاهر متفاوت میشود مشاهده کرد این است که بلاخره جامعه به یک توازن قوا یرسد و دیگر مشکل بنیان افکنی وجود نداشته باشد

اما چرا بشر هیچ گاه به هیچ کدام از این جوامع دست پیدا نکرده . هر هر تفکری هر ایدلوژی هر باوری اگر هم در تاریخ به نتیجه رسیده اند نتوانستند آن را ادامه ببخشند و یا از هم فروپاشیده اند یا منقرض شده اند

محل بحث اینجا ایجاد میشود که آیا بشر روزی به وضعیت دلخواه خود خواهد رسید یا خیر ؟

در این میان مردم عادی مقصرند یا حکومت های غالب ؟

سوال ها پیچیده و بنیادی هستند . اما باید به یک نکته توجه داشت . هر انسانی ناقص است . این یعنی اگر یک ستون برای خانه زدی احتمال ریختنش زیاد است

در ابتدا درک همین نکته کاملا می تواند راه گشا باشد . انسان ها به بت سازی عادت دارند زیرا به آنها آرمش زود گذر میدهد . بت سازی یعنی من انسانی ناقص همانند خودم را فاضل بنگارنم و تمام وضایف فکری و عقلی خود را به او بسپارم و چشم بسته از او تبعیت کنم

بت سازی عاملی مهم در انقراض حکومت ها بوده است .

باید به عمق مسئله پی ببریم که هیچ چیز بی نقص نیست . هر فکر و هر انسانی در نهایت نقص دارد

جوامع به دو مدل کلی تقسیم میشوند

دیکتاتور

دموکرات

  • در حکومت های دیکتاتوری عده محدود بر جامعه حکومت تامه دارند . مانند حکومت نخبگان بر مردم .

آیا رهبران بلا منازع یا نخبگان بدون نقص هستند ؟

آیا برترین افراد جامعه از نظر فکری در نهایت کار بدون عیب هستند ؟

  • در جوامع دموکرات اکثریت مردم پایه های اصلی هر حکومت را انتخاب میکنند

آیا اکثریت درست فکر میکنند ؟

آیا انسان در تاثیر تفکر غلط جمعی قرار نمیگیرد ؟

آیا همه مرم درک درستی از کارآمدی یک شخص یا تفکر دارند ؟

 

این سوالاتی است که میتوان در مورد هر یک از این طرز حکومت ها مطرح کرد

مسئله اصلی من در این جستار همین راه افتادن تفکر است

 

فکر میکنم تمام این مسائل بر میگردد به درون هر انسان

انسان موجودی است بازیگر غیر قابل پیشبینی  نا معتبر و بدون ثبات

وقتی جامعه از افرادی با این ویژگی های شخصیتی ساخته شده نمیتوان انتظاری از فهم واقعی هر کدام داشته باشیم

شناخت بسیار دشوار و حتی نا ممکن شود

نتیجه چیسیت ؟ چه کاری باید انجام داد تا به جامعه آرمانی برسیم ؟

حکومت ها دیکتاتور که کاملا منحط هستند بحثی در اینجا نیست

و حکومت های دموکرات هم با در نظر گرفتن شرایطی می توانند به این حلقه دست نایافتنی برسند

اول باید مردمانی تربیت کرد که به معنا واقعی خودشکوفا باشند

جامعه به حدی برسد که مردم بتوانند به رشد شخصیتی اجتماعی دست پیدا کنند

یعنی چه ؟

یعنی در ابتدا باید بر اساس هرم مازلو نیاز های اولیه هر فرد را تامین کنیم

بعد از تامین نیاز ها نوبت به آموزش صحیح و بدون سوگیری میرسد

در آموزش باید انسان هایی تربیت شوند که منتقد گر و به معنا واقعی خودشکوفا باشند

مردمانی که به سطح رسالت فردی رسیده باشند و مهارت تفکر در آنها همواره در حال رشد باشد

این انسان ها خودشکوفا احتمال خطا کمتری در انتخاب های اجتماعی دارند . و میتوانند به جامعه آرمانی نزدیک شوند

نکته مهم این است که این جامعه هیچ گاه از رشد باز نمی ایست حتی اگر انتخاب های غلطی کرده باشد . چون که همواره در حال عبرت گیری از تاریخ و انتقاد به خود است

حالا باید انتخاب مسیر به این مردمان سپرده شود . چون این ملت سرنوشت خود را در دست های خود میبینند جامعه بهتر را مساوی با زندگی بهتر خودشان میبینند

به صورت کلی

نیاز های اولیه  برطرف شود

آموزش بدون سوگیری انجام شود

مردمی منتقد گر و خودشکوفا تربیت شوند

فعل های  جهانشمول اخلاقی به قانون تبدیل شود

همه چیز به نفس سرزنشگر سپرده نشود

بر اساس رای مردم خود شکوفا جامعه خود شکوفا ساخته شود

 

 

 

 

 

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
اسکرول به بالا